می گویند : شاد بنویس…!!
نوشته هایت درد دارند…!!
و من یاد مردی می افتم ،
که با ویالونش…!!
گوشه ی خیابان شاد میزد…!!
اما با چشمهای خیس…!

[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:59 | |

محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم

آنچه را که اسمش را غرور گذاشته ام
برایت به زمین بکوبم . . .

احساس من قیمتی داشت ک تو

برای پرداخت آن فقیر بودی

[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:58 | |

وقتی دلت گرفته باشه …

تمام آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند …

باز هم دل تو بارانیست …

خیس تراز دریا خراب تر از امواج .

[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:58 | |

بسلامتی اون لحظه ای که از همه دنیادلت گرفته…

نه کسی رو داری باهاش دردودل کنی…

نه دلت میخواد کسیو ناراحت کنی…

سکوت میکنی وتو دلت میگی: باشه اینم میگذره.

[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:57 | |

چه خوب میشه روزی که بیای منو در آغوش بگیری …

بخوام گله کنم بگی هیس …

دیگه هیچی نگو …

بگی همه کابوس ها تموم شد از حالا من و تو تا ابد با همیم تا ابد

[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:31 | |

میخندم
دیگر تب هم ندارم
داغ هم نیستم
دیگر به یاد تو هم نیستم.
سرد سرد شده ام
کسی چه میداند شاید دق کرده ام

[+] نوشته شده توسط بیگی در 20:31 | |