خدایا
خدایا دلمـ زنگـ تفریحـ می خواهد...باورکنـ خسته شدمـ.ازاینـ کلاسـ رقصیدنـ به سازدنیا...!
تمامـ مزارعـ رامترسکـ هاخوردند!!بیچاره کلاغـ ها که زیربارتهمتهاسیاه شدند.
گلچینی ازسادگی هایمـ رابا روبانی بر هفتـ سینـ خاطراتمـ می گذارمـ تایادمـ بماند که سادگی ها زمینمـ زد.
متـ سیاه شدند..!
چقدرخنده دار استـ ..شناسنامه امـ را می گویم
ـ،امروزنگاهشـ می کردم
..صفحه ی وفاتشـ سفیداستـ!!
با اینکه سالـ هاستـ منـ مرده امـ!!
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: