v زخمی در پهلویم هست... روزگاز نمک می پاشدو من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که من میرقصم.

[+] نوشته شده توسط بیگی در 22:11 | |

زلال که باشی سنگ های کف رودخانه ات را می بینند............. بر می دارند و نشانه می روند درست به سمت خودت این است رسم دنیای امروز............

[+] نوشته شده توسط بیگی در 13:23 | |

یه جایی هست تو زندگی که............دلت گرفته ولی مجبوری بخندی و شاد باشی........بهش میگن اوج بدبختی

[+] نوشته شده توسط بیگی در 13:21 | |

شک ندارم همین روزها...... هیچ گرسنه ای باقینمی ماند...... همه سیر میشوند از زندگی.....

[+] نوشته شده توسط بیگی در 13:20 | |

خدایا در گلویم ابر کوچکی است....... که خیال بارش ندارد........ میشود مرا بغل کنی.......

[+] نوشته شده توسط بیگی در 13:18 | |

شک ندارم همین روزها...... هیچ گرسنه ای باقینمی ماند...... همه سیر میشوند از زندگی.....

[+] نوشته شده توسط بیگی در 13:16 | |

اینجا زمین است...... بد بختی را مستند می کنند..... خوش بختی را سریال........ واز جدایی ها فیلم سینمایی می سازند

[+] نوشته شده توسط بیگی در 13:15 | |

یاد سهراب بخیر........ ان سپهری که تا لحظه خاموشی گفت..... تو مرا یاد کنی یا نکنی..... باورت گر بشود گر نشود.... حرفی نیست.....اما......... نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست

[+] نوشته شده توسط بیگی در 13:13 | |

تنهایی را ترجیح میدهم به تنهایی که روحشان یاد دیگریست

[+] نوشته شده توسط بیگی در 13:12 | |

دیگر نه "شلوار پاره" نشانه ی "فقر" است

و نه "سکوت" علامت "رضایت"

 دنیای غریبیست!!!

ارزش ها عوض شده اند 

و

 عوضی ها با ارزش ...

[+] نوشته شده توسط بیگی در 17:36 | |